ماهان وویروس
سلام پسر نازم سلام جیگر مامان سلام بیحاله مامان عزیزم ببخشید که خیلی دیر امدم برای به روز رسانی وبلاگت ولی خوب چیکار کنم خیلی بعد مریض شدی ومنو درگیر خودت کردی الهی دردت به جون مامان بیفته نبینم اینجوری مریض باشی عشقم هفته پیش روز دوم رمضان تصمیم گرفتم به خانواده بابایی افطار بدم همرو دعوت کردم چون خونمون کوچیک بود همرو خانه مامانی دعوتشون کردم هر کاری کردم مامان خودم یعنی عزیز شمل قبول نمیکرد که اوناهم باشن میگفت مارو یه موقعه دیگه دعوت کن تا اینکه شب قبل مهمونی داشتم ژله ودسر اماده میکردم یهو وقتی به شما که خواب بودی سر زدم دیدم بله حسابی تب کردید فکر کردم برای دندونتونه ووقتی لثه هاتونو چک کردم دیدم نه نه ورمی نه سفیدی...
نویسنده :
مامانی
18:52